سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.::پایگاه اطلاع رسانی"هیئت زینبیون"محفل بسیجیان و رهروان شهدا::.

غلام دانا

حکایت است که حاکمی از وزیر خدا پرستش پرسید  :

بگو خداوندی که تو میپرستی چه میخورد ، چه میپوشد ، چه کار میکند ؟!

اگر تا فردا جوابم نگویی عزل میگردی!!

وزیر سر در گریبان به خانه رفت ، وی را غلامی بود که وقتی او را در این حال دید پرسید که اورا چه شده؟!

وزیر حکایت را تعریف کرد

غلام خندید و گفت :

ای وزیر عزیز این سوالی هست که جواب آسان دارد!!!

وزیر با تعجب گفت:

یعنی تو آن را میدانی؟! پس برایم بازگو!!!

غلام گفت:

1 - خدا چه میخورد ؟!

غم بندگانش را . که میفرماید من شما را برای بهشت و قرب خودم آفریدم چرا دوزخ را برمیگزینید؟!

2 - خدا چه میپوشد ؟!

رازها و گناه های بندگانش را

وزیر که ذوق زده شده بود از این پاسخ های زیبا دوید رفت به سمت کاخ و یادش رفت که جواب سوال سوم را نگرفته بود

وقتی رسید نزد پادشاه رخصتی گرفت تا جواب سوال سوم را هم بیاورد

بازگشت پیش غلام و گفت:

جواب سوال سوم؟!!

غلام گفت:

برای سومین پاسخ باید ردای وزیریتو به من بپوشونی و ردای منو خودت بپوشی و همینطور بریم نزد پادشاه

وزیر قبول کرد

به همین شکل رفتن نزد پادشاه و غلام گفت :

خدا اینکار را میکند که وزیری را در خلعت غلامی و غلامی را در خلعت وزیری حاضر مینماید

حاکم از درایت غلام خوشنود شد و اورا بسیار پاداش داد

و اورا وزیر دست راست خود کرد

 




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 تیر 25 توسط zeinabion

قالب وبلاگ